خاطره قرار ملاقات با امام رضا ع

در عصر یک روز زمستانی سال ۱۳۸۶ که در خانه پدر بزرگ همسرم در گیلان بودیم، با خانواده تصمیم گرفتیم به زیارت آستانه اشرفیه برویم.به نیت رفع مشکلی که برای همسرم ایجاد شده بود  به داخل حرم رفته و  سلام کردم و از ایشان خواستم که ازخدا بخواهد مشکل ما  حل شود و بعد نماز زیارت، کتاب تاریخ انقلاب سید اشرف را در باره  زندگی ایشان خریدیم و به  خانه پدر بزرگ همسرم بازگشتیم که تقریبا نیم ساعت فاصله داشت.فردا  بعد از اذان، نماز صبح را خواندم و نگران  در  بسترم  درحال رازونیاز با خدا  درهمان لحظه خواب وبیداری یا عالم مکاشفه گوش هایم حال اکو صدای خوش الحانی را شنید: دیشب به زیارت ما(از این ما فهمیدم از خانواده حضرت اشرف و بدون تردید برادرش امام رضا ع هست) آمده بودید و دعا کردید ؟! .  دعای شما مستجاب شد . بیائید پیش من ! من گریان گفتم  کی بیائیم؟ به ما که مرخصی نمی دهند، در جواب،  با تاکید گفت : ساعت هفت ونیم صبح. 

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها